در زمان رضا شاه برای روحانیت خیلی سختگیری میکردند. در آن زمان ایشان مخالف سرسخت رضاه شاه بود و از وی انتقاد میکرد، اما بنا به مشی سیاسی خود فعالیتی را بروز نمیداد. در آن زمان در قم یک مشروب فروشی نزدیک مسجد امام باز کرده بودند. چون زمان رضا شاه بود هیچ کس جرأت نمیکرد مخالفتی بکند و این برای قم خیلی بد بود و اصلا سابقه نداشت. بعد از وقایع شهریور 1320 که رضا شاه از سلطنت برکنار شد، اواخر سال بیست یا اوایل سال 21 بود که مردم اجتماع کردند و رفتند آن مشروب فروشی را بستند یعنی شیشهها را شکسته و مغازه را به آتش کشیدند. میز و صندلی، حتی رادیو را هم در میان آتش گذاشتند و آتش بزرگی هم درست کرده بودند (ما به ترکی به آن توفقال میگوییم) و با چوب در آتش میزدند که شرارهها بالا میرفت. مردم خوشحال بودند و عدهای هم معترض بودند که کار خوبی نیست، مشروب فروشی را باید میبستند ولی این آتش سوزی دیگر صلاح نمیباشد.
روزی خدمت امام بودیم که مرحوم فاضل لنکرانی هم حضور داشتند. که با آقا خیلی مأنوس بودند. بحث همان مشروب فروشی و آتش زدن اسباب و اثاثیه مطرح شد.
کتابامام به روایت دانشورانصفحه 184 ایشان معتقد بود آتش سوزی جایز نیست حتی شکستن شیشهها هم جایز نمیباشد و میگفت: آن اثاثیه مالیت دارند. آنچه که مالیت ندارد خود مشروب است؛ ولی آن شیشه نه نجس است نه حرام و اگر شیشه را بشویند حلال است و مردم از آن استفاده میکنند. همچنین میز و صندلی و رادیو. البته آن زمان بحث رادیو نبود، مردم زیاد با رادیو خوب نبودند. صحبت همین اموال و میز و صندلی بود.
آقای فاضل لنکرانی میگفت: نه، اینها به تبع همان مشروب چون مال حرام است هیچ اشکالی ندارد. یک بحث خیلی شدید در گرفت و آقای خمینی جدا معتقد بود آنچه از نظر شرع مالیت دارد، محترم است و نباید تلف کرد و آنچه که مالیت ندارد اتلافش واجب است. آن زمان چون من جوان بودم نمیخواستم در بحث فقهی ایشان شرکت کنم، فقط گوش میکردم تا استدلالشان را از نظر فقهی ببینم، ولی یک حرفی به امام عرض کردم: این استدلال فقهی شما درست است؛ اما من چون از تاریخ اطلاع دارم عرض میکنم که در تاریخ هر چه اتفاق افتاده همین بود که هم شراب را ریختهاند و هم جام و ظرف را شکستهاند و حافظ میگوید:
محتسب خُم شکست و من سر او
|
سن بالسن و الجروح قصاص
|
و گفتم: در زمان فتحعلی شاه یکی از علمای درجه یک تهران دستور داد که میخانهها را تعطیل کنند. خودش آمد و خم و شیشهها را شکست
کتابامام به روایت دانشورانصفحه 185 و بالاخره دولت دخالت کرد و... شاعری به این مناسبت یک رباعی سرود:
زاهد بشکست از سر خامی خم می
|
اسباب نشاط می گساران شد طی
|
گر بهر خدا شکست پس وای به ما
|
ور بهر ریا شکست پس وای به وی
|
البته عرض کردم حرف شما درست است و آن مالیت به جای خود صحیح است و نباید از بین برد؛ ولی همیشه ریختن شراب با شکستن خم توأم بوده است. مطلب شما فقط در کتابهای فقهی است ولی در خارج کسی به آن عمل نمیکند؛ ولی ایشان جدا معتقد بودند که نباید اموال شرعی که مالیت دارند از بین برود.
کتابامام به روایت دانشورانصفحه 186